در مسیر بندگی



همیشه برام سوال بوده توی یک رابطه زن و شوهری محبت تا چه اندازه باید باشه؟؟

تا چه حد باید همسرم رو دوست داشت باشم؟؟
آیا برای محبت بین همسران حدو حسابی هم هست؟؟
تا به این ایه از قران رسیدم " وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ " چقدر زیبا قرآن این روابط همسری رو بیان می کنه که از کلمه " مودة " استفاده می کنه.
توی محبت انسان در برابر خوبی ایی که انجام می دهد انتظار خوبی داره اما در موده اینطور نیست و دوست داشتنش ی دوست داشتن مجنون وار . مودة مرز نمی شناسه، زمان نداره، مکان نداره، حتی در برابر بدی ایی که از طرف مقابل دیدید بازهم خوبی دار.
جالب بدونید خداوند سبحان تنها این عبارت رو غیر از همسران تنها برای اهل بیت علیهم السلام استفاده کرده است آنجا که می فرماید " قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى"
قدر خودتون رو بدونید به اندازه اهل بیت علیهم السلام این پیوند نزد خداوند سبحان مبارک

وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ ۖ وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا ۖ وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ ۖ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ


در آنچه خدایت ارزانی داشته ، سرای آخرت را بجوی و بهره خویش را از دنیا فراموش مکن و همچنان که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن و در زمین ازپی فساد مرو که خدا فسادکنندگان را دوست ندارد


بعضی ها فکر می کنند که اگر خواستی دین دار باشی باید دنیا رو فراموش کنی باید تا جایی که می تونی از دنیا فاصله بگیری و به خلوت رو بیاره اما حقیقت دین داری اینه که؛ در حالی که در دل دنیا زندگی می کنی باید دین دار باشی شعار جدایی دین از دنیا شعار اسلام نیست.

البته گاهی انسان برای اینکه خودش رو پیدا کنه آرامش داشته باشه نیاز داره با خودش خلوت کنه ولی این خلوت از خصلت های انسانی است که در همه مشترک


همیشه برام سوال بوده توی یک رابطه زن و شوهری محبت تا چه اندازه باید باشه؟؟

تا چه حد باید همسرم رو دوست داشت باشم؟؟

آیا برای محبت بین همسران حدو حسابی هم هست؟؟

تا به این ایه از قران رسیدم " وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ " چقدر زیبا قرآن این روابط همسری رو بیان می کنه که از کلمه " مودة " استفاده می کنه.

توی محبت انسان در برابر خوبی ایی که انجام می دهد انتظار خوبی داره اما در موده اینطور نیست و دوست داشتنش ی دوست داشتن مجنون وار . مودة مرز نمی شناسه، زمان نداره، مکان نداره، حتی در برابر بدی ایی که از طرف مقابل دیدید بازهم خوبی دار.

جالب بدونید خداوند سبحان تنها این عبارت رو غیر از همسران تنها برای اهل بیت علیهم السلام استفاده کرده است آنجا که می فرماید " قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى"

قدر خودتون رو بدونید به اندازه اهل بیت علیهم السلام این پیوند نزد خداوند سبحان مبارک


قَالَ(صاحب امان) لِی(عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مَهْزِیارَ الْأَهْوَازِی): یا أَبَا الْحَسَنِ، قَدْ کنَّا نَتَوَقَّعُک لَیلًا وَ نَهَاراً، فَمَا الَّذِی أَبْطَأَ بِک عَلَینَا؟

قُلْتُ: یا سَیدِی، لَمْ أَجِدْ مَنْ یدُلُّنِی إِلَی الْآنَ. قَالَ لِی: لَمْ نَجِدْ أَحَداً یدْلُّک؟ ثُمَّ نَکثَ بِإِصْبَعِهِ فِی الْأَرْضِ، ثُمَّ قَالَ: لَا وَ لَکنَّکمْ کثَّرْتُمُ الْأَمْوَالَ، وَ تَجَبَّرْتُمْ عَلَی ضُعَفَاءِ الْمُؤْمِنِینَ، وَ قَطَعْتُمُ الرَّحِمَ الَّذِی بَینَکمْ، فَأَی عُذْرٍ لَکمْ الْآنَ؟

امام عصر (عج) خطاب به علی بن ابراهیم بن مهزیار در ضمن دیدار با وی فرمود: «ای اباالحسن! ما شب و روز در انتظار تو بودیم! چه چیزی باعث تأخیر تو در تشرف به سوی ما شد؟»

عرض کردم: آقای من! تاکنون کسی را نیافته ام که مرا به نزد شما راهنمایی کند؛ امام فرمود: « کسی را نیافتی که تو را (به نزد من) راهنمایی کند؟!. نه (این چنین نیست)، لیکن شما اموالی فراوان انباشتید و ضعفای مؤمنین را به زحمت افکندید و پیوند رحمی که در میان خود داشتید، قطع کردید، دیگر (و در این صورت)، چه عذری برای شما خواهد ماند؟»

دلائل الإمامة، ص542


عنوان بصری و امام صادق(ع)

علاّ مه مجلسی در بحارالأنوار می گوید: این عبارت را به خط شیخ خود، شیخ بهایی دیده ام:

شیخ شمس الدین محمد بن مکی گفته است: از دستنوشته شیخ احمد فراهانی، از عنوان بصری که پیرمردی 94 ساله بود نقل می کنم که گفت:

سالها نزد مالک بن انس رفت و آمد داشتم. چون جعفر بن محمد به مدینه آمد، شروع به رفت و آمد نزد وی کردم و دوست می داشتم همچنان که از مالک کسب دانش می کردم، از وی نیز دانشی بیاموزم.

او روزی به من گفت: من از طرف حکومت تحت نظر هستم؛ در عین حال، در همه ساعات شب و روز اذکاری دارم؛ پس مرا از اذکار و اوراد خود باز مدار و دانش خود را چون گذشته از مالک بگیر و با وی رفت و آمد نما.

من از این واقعه غمگین شدم، و در حالی که از نزد وی بیرون می آمدم با خود می گفتم: اگر در من خیری دیده بود، از رفت و آمد با خود منعم نمی کرد. پس وارد مسجد پیامبر شده، سلامی داده، بازگشتم. فردای آن روز به حرم پیامبر رفته، دو رکعت نماز گزاردم و پس از نمازْ دست به دعا برداشتم و گفتم: خدایا، خداوندا! از تو می خواهم که قلب جعفر را با من مهربان کنی، و آن قدر از علم وی بهره مندم سازی که به راه راست هدایت شوم. بعد، غمگین به سوی خانؤ خود رفتم و به جهت محبتی که از جعفر در دل داشتم، دیگر نزد مالک نرفتم، و جز برای نماز واجب از خانه بیرون نیامدم. سرانجام صبرم به پایان رسید و دلم تنگ شد.

در این وقت که بعد از نماز عصر بود لباس پوشیده، به قصد دیدار جعفر بیرون رفتم. چون به در خانه اش رسیدم، اجازه خواستم. خادمی بیرون آمد و گفت: چه می خواهی؟ گفتم: عرض سلام بر شریف. گفت: او در محراب خود به نماز ایستاده است. من نیز در مقابل در خانه اش نشستم.


طولی نکشید که خادم بیرون آمد و گفت: به برکت خدا، داخل شو. من وارد شده، سلام کردم. او جواب سلام مرا داده، فرمود: «بنشین؛ خدا تو را رحمت کند.» نشستم، و او مدتی سر به زیر انداخت، سپس سر برداشت و فرمود: «کنیه ات چیست؟» گفتم: ابوعبداللّه. فرمود: «ای ابو عبداللّه، خداوند تو را بر کنیه ات ثابت کند و تو را توفیق دهد! چه می خواهی؟» در دل گفتم: اگر در این سلام و زیارت مرا جز این دعا بهره ای نباشد، برایم بسیار است.

او دوباره سر برداشت و فرمود: «چه سوءالی داری؟» گفتم: از خدا خواسته ام تا دلت را با من مهربان گرداند و از دانش تو بهره مندم سازد، و امیدوارم که خداوند دعایم را درباره شما مستجاب کرده باشد. فرمود: «ای ابا عبدالله، دانش با دانشجویی به دست نمی آید، بلکه نوری است که خداوند آن را در دل هر کس که هدایتش را بخواهد قرار می دهد. پس اگر طالب علم هستی، اول در وجود خود به دنبال حقیقت عبودیت باش، و با به کار بستن علم آن را بجوی، و از خدا طلب فهم کن تا تو را بفهماند.»

گفتم: ای شریف، فرمود: «بگو: ای ابا عبداللّه.» گفتم: ای ابا عبداللّه، حقیقت عبودیت چیست؟ فرمود: «سه چیز است: اینکه بنده خدا در آنچه خداوند به او ارزانی داشته، احساس مالکیت نداشته باشد؛ زیرا بندگان ملکیتی ندارند و مال را از آنِ خدا می دانند و آن را در جایی که او فرموده است، به مصرف می رسانند. دیگر اینکه برای خود تدبیر نکند و همؤ کارهایش در محدوده امر و نهی خداوند باشد.

پس وقتی عبد در آنچه خداوند به وی ارزانی داشته، احساس مالکیت نداشت، انفاق کردن، در آنچه خداوند امر به انفاق آن کرده است، بر او آسان می شود. و چون تدبیر و برنامه ریزی را به خداوند مدبر واگذاشت، بلاها و مصیبتهای دنیا بر وی آسان می شود. و چون تمام وقت و همه کارهایش را در محدوده اوامر و نواهی خداوند قرار داد، دیگر فراغتی برای جدال و مباهات بر مردم نخواهد داشت.

هنگامی که خداوند بنده خود را به این سه خصلت کرامت داد، امر دنیا و شیطان و مردم دنیا بر وی آسان می گردد و دیگر در پی زیاده خواهی و فخرفروشی در طلب دنیا برنمی آید و چشمش به دنبال مال مردم نخواهد بود و روزگار را به بطالت نخواهد گذراند، که این اولین درجه تقواست. خداوند متعال می فرماید: ساین سرای آخرت است. آن را برای کسانی که نمی خواهند در روی زمین سرکشی و تبهکاری کنند مقرر داشته ایم و سر انجامِ نیکِ آن (حسن عاقبت) از آن پرهیزکاران استز.»1


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Customer CRM Kargah گروه فنی مهندسی حیدرطلب گزینه ارشد دوربین های دیجیتال نیش و نوش طلبگی ویدئو پروژکتور اپسون کلاه و قلم « یــارا مــدیــا »